X
   
 
    • داستان کارآفرینی مهدی غریب زاده

      آقای “عقیق” یک کارآفرین خودساخته

      «مهدی غریب زاده» یا آقای «عقیق» یک دانشجوی‌ ساده شیرازی بود که رویاهای بزرگی داشت و افسانه‌های نقشه گنج را باور کرده بود و برای پیدا کردن سنگ عقیق به دل بیابان‌ها زد تا نهایتا توانست برای خودش معدنی پیدا کند تا از طریق آن هم کارآفرینی کند و هم تولید کننده و تاجر شناخته‌شده‌ای در حرفه سنگ‌های قیمتی شود. او در استفاده از سنگ‌های قیمتی پا را فراتر از بقیه گذاشت و علاوه بر زیورآلات لوازم عجیب و غریبی با آن‌ها تولید کرد. با این مهندس خلاق و این روزها حسابی پولدار گفتگو کردیم تا از حال و هوایش خبردار شویم.

      با یک کوله پشتی به سوی کشف معدن رفتم

      به گزارش ایمینو، «مهدی غریب زاده» متولد مهرماه سال ۱۳۶۱ در شهر «نیریز» استان فارس است. با اینکه دلش می‌خواست در دانشگاه رشته پزشکی بخواند به اصرار خانواده‌اش رشته ریاضی خواند و در دانشگاه وارد رشته مهندسی معدن شد. رشته‌ای که بی علاقه آغاز کرد اما رفته رفته آنقدر علاقه‌مند شد که وقتی دانشجوی ترم ۷ بود در جستجوی کشف یک معدن سر به بیابان گذاشت: «وقتی در یک منطقه به دنبال کشف معدن هستید؛ ابتدا باید آن منطقه را بر اساس داده‌هایتان کاووش کنید. به طور مثال عکس‌های ماهواره‌ای نگاه کنید و عکس‌ها را با دقت مطالعه کنید. با دقت در رنگ‌ها می توان فهمید در هرجایی ممکن است چه نوع ماده معدنی وجود دارد. برای مثال یک جاهایی روشن است که پیش‌بینی می‌شود معدن سنگ‌های ساختمانی باشد و یا تیره باشد که ممکن است معدن فلزات باشند. من هم با همین شناخت در تابستانی که قرار بود بعد از آن وارد ترم هفتم شوم؛ دوماه و نیم را در کوه‌ها دنبال معدن بودم. صبح‌ها ساعت ۴ راه می‌افتادم و تا ۴ عصر با یک کوله پشتی و یک شیشه آب معدنی در حال تحقیق بودم و در نهایت با بررسی پوشش گیاهی منطقه و سنگ‌های کف رودخانه به یقین رسیدم که منطقه‌ای که در آن تحقیق می‌کردم معدن سنگ مرمریت است.»


      مجبورشدم معدنم را ارزان بفروشم

      بعد از این که دانشجوی سال آخر مهندسی معدن فریاد «یافتم، یافتم» را در بیابان‌های نیریز سرداد. باید دنبال راهی می‌گشت که از معدنی که کشف کرده بود، بهره‌برداری کند. بهره‌برداری که نیاز به هزینه زیادی داشت: «معدن خیلی هزینه دارد. ابتدا باید آن را ثبت می‌کردم. از طرفی خانواده من اصلا به شغل آزاد اعتقاد نداشت و فقط به شغل دولتی فکر معتقد بودند. زمانی که دانشجو بودم در مجله معدن نوشته بود:اگر کسی دانشجو و یا فارغ‌التحصیل معدن و یا زمین‌شناسی باشد و بخواهد فعالیت معدنی کند؛ صندوق حمایت از فارغ‌التحصیل‌ها یک پول بلاعوض به او می‌دهد. من هم رفتم و پیگیر شدم که اداره صنایع و معادن گفت: این بخش‌نامه وجود دارد اما تاکنون کسی از این بخشنامه استفاده نکرده‌است. آن‌موقع هم آنجا را رنگ می‌کردند و بایگانی‌شان به نمازخانه منتقل شده بود. به من گفتند خودت برو و بخشنامه را پیدا کن. من هم رفتم و بعد از ۴ ساعت پیدا کردم. در نهایت با یک تعهد محضری که پول را فقط خرج کار معدن کنم ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزارتومان کمک بلاعوض گرفتم.»


      خانواده‌ام فکر می‌کرد معتاد شده‌ام

      بعد از فروش معدن آقای غریب زاده بیکار می‌شود و دوباره خانواده یادآور می‌شود که شغل غیردولتی آخر و عاقبت ندارد. باید برای زندگی‌اش فکر کارتازه‌ای می کرد: «راستش به این فکر می‌کردم که یک کارخانه تولید خیارشور سریع راه بیندازم. تا اینکه از یکی از دوستانم در کانادا باتوجه به رشته‌ای که خوانده بودم کمک خواستم او مرا به سمت سنگ‌های نیمه قیمتی هدایت کرد و گفت بازار خوبی دارد. این شد که تصمیم گرفتم در این زمینه فعالیت کنم. فهمیدم با فرآوری عقیق می‌توانم درآمد خوبی کسب کنم. آمدم تهران و ۶۰۰ کیلو سنگ عقیق به قیمت ۷۰۰هزارتومان خریدم. وقتی پول دادم به مشتری گفت من تا الان بیشتر از نیم‌کیلو نفروخته‌ام. ایده‌ام این بود با عقیق دکمه لباس بزنم. یک خانه اجاره کردم و یک دستگاه خریدم و ۴ ماه تمام در خانه صبح تا شب دکمه تولید می‌کردم. طوری مشغول بودم که پدر و مادرم فکر می‌کردند معتاد شده‌ام. به هیچ‌کس هم از ایده‌ام چیزی نمی‌گفتم چون نمی‌خواستم توی ذوقم بزنند. بعد از ۴ ماه با حدود ۴۰۰ دکمه با نقش‌های مختلف به تهران آمدم و به هرچه تولیدی مهم بود رفتم. اما هیچ‌کس از من قبول نکرد تا اینکه یک شرکت ترکیه‌ای در تهران از دکمه‌ها خوشش آمد و طرحش را برایم فرستاد و یک سفارش ۳ هزارتایی دکمه برای پالتوهایش داد و در نهایت کار آغاز شد و قرار شد دکمه‌ها برای این شرکت انحصاری باشد.»


      از شطرنج عقیق تا قاشق و چنگال قیمتی

      به همین ترتیب اولین کارگاه رسمی آقای غریب زاده شکل گرفت تا قدم‌های اول را برای تبدیل شدن به آقای «عقیق» کشور بردارد: «چند نفر را استخدام کردم و کار شکل گرفت. بعد از یک مدت گفتم من سنگ را می‌خرم و مدام نیاز به مواداولیه دارم. دوباره به این فکر افتادم که معدن عقیق پیدا کنم. یک پروسه ۴ ماهه را مطالعه و تحقیق کردم و در نهایت معدنی را در نیریز پیدا کردم و حالا از آن زمان تا الان در حال استفاده و تولید هستیم. بعد از مدتی دیدم این معدن حجمش از تولید من بیشتر است؛ بنابراین تولید دیگر محصولات را شروع کردیم. شطرنج، معرق عقیق، قاشق و چنگال ساختیم و بعد از خرده‌ سنگ‌هایمان هم به عنوان نگین در زیورآلات استفاده کردیم و کار در حال حاضر به جایی رسیده است که محصولاتمان را در دو هتل در عمان، یک هتل در تورنتو کانادا عرضه کرده ایم و از امسال در ترکیه از طریق واسطه فروش خواهیم داشت. قرار است هدایای برخی بانک‌ها و مراکز به مهمان خارجی را نیز تامین کنیم که اتفاق بسیار خوبی است. من قبل از تولید هرمحصول تحقیق می‌کردم که نمونه مشابهش در جهان وجود نداشته باشد و به لحاظ اقتصادی صرفه داشته باشد. البته بیشتر خریداران ما خارج از ایران هستند چون حاضرند مبالغ بیشتری هزینه کنند. اما من خودم هر روز ناهارم را باید با قاشق و چنگال عقیق بخورم (می‌خندد) البته برای امتحان کردن کیفیت محصول!»