چی شد که جرقه کارآفرینی در ذهن شما زده شد؟
به گزارش ایمینو، فاطمه دانشور می گوید: من اصلا به این فکر نبودم که کارآفرین شوم. چون میخواستم به اهداف خود برسم پول نیاز داشتم. زمانیکه من به طور جدی شروع به کار کردم هیچ پولی نداشتم ولی با ارتباطهای موثر و سالم خود توانستم در شرایطی که فقط ۶۰۰ هزار تومان پسانداز داشتم بتوانم با همین فن ارتباط موثر در یک پروژه 7میلیارد تومانی وارد شوم.
چگونه توانستید با این پول کم گام به این بزرگی بردارید؟
زمانی که لیسانس خود را در رشته مدیریت خدمات بهداشتی گرفتم بلافاصله در مقطع فوق لیسانس در رشته مدیریت بازرگانی وارد شدم. خیلی زود متوجه شدم که تفاوت زیادی میان مدرک لیسانس و فوق لیسانس وجود ندارد و باید وارد حوزه کسبوکار شوم. برخلاف رشتهای که خوانده بودم توسط یکی از دوستانم در شرکت ایرانخودرو مشغول به کار شدم.
چند سالی که در ایرانخودرو کار کردم شرایط و انضباطی که در آنجا حاکم بود من را فولاد آبدیده کرد تا اینکه دیگر کار در آن جا من را راضی نکرد.
برخلاف صحبتهای دوستانم که میگفتند من نباید از آنجا بیرون بیایم از کارم استعفا دادم. در این زمان بود که متوجه شدم جسارت دارم چون کار به آن خوبی را از دست داده بودم و در راهی قدم گذاشته بودم که اصلا از عاقبت آن با خبر نبودم.
چون در طول چند سال کار خود ۲-۳ میلیون تومان جمع کرده بودم با یکی از دوستان خود وارد حوزه واردات و صادرات اسباببازی شدم. متاسفانه تمام دارایی خود را در آنجا از دست دادم. برای بار دوم با وجود اصلاح اشتباهاتم دوباره شکست خوردم. شرایط به گونهای شده بود که من ۱۲طلبکار داشتم که هر روز با من تماس میگرفتند و خانوادهام از این جریان خبر نداشتند. میان همه گرفتاریهایم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت همسرم بنا به دلایلی نمیتواند با من راهی سفر حج شود و تو با من بیا. با ۱۰۰ دلاری که برای خرید سوغاتی با خود برده بودم راهی این سفر شدم. این سفر باعث شد که خدا را نزدیکتر از همیشه به خود احساس کنم و روز آخری که قصد برگشت به تهران را داشتیم فهرستی را که ۴۰ خواسته و آرزوی خود را در آن نوشته بودم از خدا خواستم. از این همه خواسته خود در درگاه خداوند شرمنده شدم و همان جا از او خواستم تا مشکلاتم حل شود و به ازای آن یک چهارم از درآمد خود را صرف امور خیریه کنم. این شد که هسته اولیه موسسه مهرآفرین شکل گرفت.
زمانی که به تهران آمدید با طلبکاران خود چه کار کردید؟
بعد از دو هفته که وارد تهران شدم. نزد یکی از طلبکارانم که به ظاهر فرد خشنی بود رفتم و در کمال ناباوری مشاهده کردم که او نه تنها از من پولی نخواست بلکه تمام چکهایم را پس داد. در کنار این کارش کلید یک شرکت مبله شده را داد و گفت هر وقت توانستی پول درآوری قرض خود را بده.
چون پولی نداشتم نزد یکی از آشنایانم که صندوق قرضالحسنه داشت رفتم. تمام اهداف خود را برای او گفتم و در آنجا با همسرم که او هم در کار خود شکست خورده بود آشنا شدم و ازدواج کردم. با کمک یکدیگر شرکتی را که الان نام آن شرکت بازرگانی سپهر آسیاست، تاسیس کردیم و تمام کالاها را در حوزه واردات و صادرات پوشش میدادیم. در میان سفارشهایی که به ما میشد چند بار سفارش خرید و فروش سنگ آهن داشتیم که آن را نادیده میگرفتیم.
چرا آنرا در نظر نمیگرفتید؟
چون فکر میکردم که هیچ سودی در آن وجود ندارد. تا اینکه برای اولین بار برای گرفتن کارت بازرگانی خود با فردی که نمیتوانست سنگ آهن خود را از کشور خارج کند آشنا شدم.
با فن مذاکرهای که در من و همسرم وجود داشت توانستیم این فرد که یکی از افراد معتمد در بازار بود را قانع کنیم تا به صورت امانی یک بار 4 میلیارد تومانی را بدون هیچ هزینهای در اختیارمان قرار دهد. همچنین حمل بار به بندرعباس را که یک میلیارد تومان هزینه نیاز داشت به صورت امانی حمل کردیم. کل روند کاریمان که به ۷میلیارد تومان نیاز داشت و باید حداقل نصف آنرا را در اختیار داشته باشیم فقط با 600 هزار تومان که آن هم هزینه رفتوآمد من بود انجام شد. بار به مقصد رسید و مشمول پاداش هم شدیم. به این ترتیب پول افرادی را که به صورت امانی بارشان را گرفته بودیم بازگرداندیم و از این کار سود سرشاری به من و همسرم رسید.
با سرمایهای که بهدست آوردید چه کار کردید؟
عهدی را که با خدا بسته بودم انجام دادم و دفتری به اسم موسسه مهرآفرین تاسیس کردم و در آن کودکان کار خیابانی و بد سرپرست را تحت پوشش قرار دادم در این موسسه بعد از بازتوانی برای آنها کار ایجاد میکنم و آنها را راهی بازار کار میکنم.
زمانیکه که وارد این ماجرا شدم پدرم فوت کرد و سهم الارث وارثان را خریداری کردم و خانه پدری خود را به این ماجرا اختصاص دادم. در مناطق محروم شعبه زدم و همسرم در این راه خیلی به من کمک کرد. شعباتی را در بندرعباس، کرمان، سیرجان، خرمآباد، تبریز و مشهد زدیم. ماموریت خودم را در موسسه مهرآفرین به حمایت و توانمندسازی کودکان بد والدین یا بد سرپرست و مادران آنها قرار دادم.