X
   
 
    • چهار بعد موثر در کارآفرینی زنان چیست؟
      ناشر: منبع: مجله اکوموتیو
      چکیده
      کارآفرینی از محورهای اصلی و بنیادی رشد و پیشرفت است و موتور پیشرفت اقتصادی در هر کشور محسوب می شود. تجربه کشورهای دارای رشد بالای درآمد ملی نشان می دهد که مدیران این کشورها به نقش و رویکرد کارآفرینی در پیشبرد و توسعه کشور پی برده اند. از آنجا که بخش عظیمی از جمعیت، زنان هستند، کارآفرینی این قشر از اهمیت بخصوصی برخوردار است و میزان مشارکت زنان در کسب و کار یکی از شاخص های مهم برای بررسی و سنجش رشد و پیشرفت هر کشور می باشد. در جامعه امروز، زنان نقش مهم و در حال افزایشی در زمینه کسب و کار دارند. در سالهای اخیر، سهم زنان در کسب و کارها روند رو به رشدی را داشته است. با این وجود همچنان زنان با موانعی در کسب و کار مواجه می شوند که باید به تدریج بر آن ها غلبه کنند.


      ابعاد فردی:

      در این بعد انگیزه ها، ویژگی های شخصیتی و ویژگی های جامعه شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. توانایی های شخصیتی فرد (مانند اعتماد به نفس) بر اشتغال زنان رابطه متقابل دارد و بر اشتغال زنان و موقعیت شغلی آنان تأثیر مستقیم می گذارد. بنابر اطلاعات جامعه شناختی، هرچه آمار تولد افزایش می‏یابد، با نزول اشتغال زنان روبه رو هستیم. همچنین میان تعداد فرزند و اشتغال رابطه عکس وجود دارد. وضعیت تأهل نیز بدون تاثیر نیست، به طوری که زنان مجرد از آزادی عمل بیشتری برای اشتغال و فعالیت های اقتصادی، اجتماعی نسبت به متأهلین برخوردار هستند. تحصیلات نیز یک عامل قابل توجه می باشد چراکه سهم زنان شاغل با تحصیلات عالی نسبت به کل اشتغال زنان و همچنین درصد مدیران زن با تحصیلات عالی بسیار کمتر از مدیران زن بدون تحصیلات عالی است.


      زنان جویای کار بیشتر تمایل به داشتن مشاغل دولتی دارند. این مسئله می‌تواند به نوعی نشان از عدم اعتماد بنفس در زنان باشد. چرا که اشتغال در بخش خصوصی و یا کارآفرینی ، نیازمند درجاتی از ریسک‌پذیری و مواردی از این دست است که حداقلی از اعتماد به نفس و خلاقیت و سایر خصوصیات روانشناختی و شخصیتی مرتبط را می‌طلبد ولی مشاغل دولتی کمتر با این خصوصیات درگیر است.


      ابعاد شبکه ای:

      فعالیت های اقتصادی در شبکه های پیچیده تری از روابط اجتماعی قرار دارد. در درون این شبکه ها منابع و فرصت های در دسترس قرار می گیرد. مشاوره عالی در بیشتر موارد، تعیین کننده قابل اعتماد بودن فعالیت اقتصادی است؛ بنابراین، برای کارآفرینان به ویژه برای زنان که نیازمند رایزنی و آموزش برای کارآفرینی هستند، بسیار ارزشمند است. راه اندازی شبکه ها با همکاری کارگزاران دولتی و مسئولان شرکت ها، شتاب می گیرد. شبکه ای کردن و مشارکت می تواند نقشی بسیار ارزشمندی در پیشبرد و بین المللی کردن فعالیت ها داشته باشد.


      ابعاد سازمانی:

      از دیگر ابعاد مهم در کارآفرینی زنان بعد سازمانی است که از آن می توان به توانایی های مدیریتی، گزینش شیوه صحیح مدیریت و تأمین منابع اشاره کرد. مهارت های شغلی به ویژه توانایی در ایده پردازی و برقراری ارتباط با دیگران، پیوندی نزدیک با توانایی های مدیریتی دارد. روش های مدیریتی که از سوی زنان کارآفرین ترجیح داده می شود، به انگیزه های آنان برای مالکیت یک شغل مربوط می شود. نتایج یک بررسی چند سویه درباره دارندگان مشاغل نشان می دهد که زنان کارآفرین در زمینه رابطه خود با کارکنانشان نگران هستند و به فرهنگ همکاری که تضادهای ارتباطی و رفتاری را در محیط کار کاهش دهد، گرایش دارند. این ترجیحات با انگیزه هایی که آنان در آغاز کار داشته اند همخوانی دارد. برای آغاز کاری تازه، کارآفرینان نیازمند آن هستند که منابعی را با ویژگی های شخصیتی خود تطابق دهند منابعی همچون: مردمان، دارایی، سرمایه، طرح تجاری.


      بسیاری از کارآفرینان برای راه اندازی کار جدید از همه یا بعضی از این منابع بهره می جویند. در واقع داشتن این منابع یکی از عوامل مهم برای راه انداختن یک کار جدید است. اغلب کارآفرینان، کنترل درونی را ترجیح می دهند و می خواهند همواره بر کار خود نظارت داشته باشند و زنان معمولا برای آغاز کار خود علاقه ای ندارند که وام بگیرند و بیشتر از پس اندازهای شخصی و وام های ویژه بهره می گیرند.


      ابعاد محیطی:

      ابعاد محیطی نقش بسیار تاثیرگذاری را نسبت به ابعاد فردی عهده دار هستند و برروی ویژگی های شخصیتی و رفتاری و توانمندی های روانی موثر می باشد. وضعیت اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی جامعه مطمئنا نقش بسزایی را در تقویت یا تضعیف فعالیت ها در امور مختلف دارد. در حوزه اشتغال زنان و فراتر از آن خود اشتغالی آن ها، موانع محیطی بسیاری را میتوان برشمرد. از مهمترین زیرشاخه های ابعاد محیطی که بر راه اندازی و پیشبرد فعالیت های اقتصادی زنان اثرگذار است میتوان به موارد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اشاره کرد.


      بعد اجتماعی:

      بعد اجتماعی هنجارهای رایج در حیطه تقسیم کار، وجود نوعی مرزبندی طبیعی میان کار زنان(خانه داری) و مردان (امور خارج منزل)، مسئله تعدد نقش زنان به طوری که انتظار انجام مسئولیت های متفاوت زنان در قالب همسر، مادر، خانه دار، شاغل، آن ها را دچار تشویش و نوعی تضاد نقش و فشارهای ناشی از آن می‏کند. در تبیین عوامل اجتماعی می توان به نقش والدین بر کارآفرینان اشاره نمود که بسیار اهمیت دارد. رفتار و ویژگی های پدر و مادر اثری مثبت در این زمینه دارد. بر پایه یافته های استیل زنان کارآفرین بیشتر از خانواده هایی با زمینه کارآفرینی و خودکفایی بر می خیزند که در این میان نقش مادرانی که کار مستقل دارند بسیار مهم تلقی می گردد و احتمال کارآفرین شدن فرزندان در این خانواده ها با این شرایط بیشتر می باشد.


      بعد اقتصادی:

      زنان در آسیا به طور متوسط 13-12 ساعت بیش از مردان کار می‏کنند، اما با این حال ، به دلیل بدون مزد بودن کار خانگی همچنان در سطح نازل درآمدی قرار می گیرند. ارتقاء مقام ها تنها بر اساس شایستگی ها صورت نمی پذیرد. مان و تورپ در تحقیقات خود به این نتیجه دست یافتند که انگیزه اصلی زنان آسیایی برای کارآفرینی کسب درآمد و رفع نیاز اقتصادی است اما زنان غربی اغلب به علت استقلال طلبی به کارآفرینی رو می آورند.


      بعد فرهنگی:

      فرهنگ اقتدارگرا و مردسالار همواره رواج دهنده باورهای سنتی و کلیشه های تفاوت دوجنس بوده و از ابتدا تربیت و اجتماعی شدن دختران، در نظر گرفتن خویش به عنوان جنس دوم و کاهش اعتماد به نفس و احساس حقارت کردن و کم بینی توانایی های خویش را در پی داشته است. همچنین کمبود آگاهی زنان در ابعاد حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی، حرفه ای و عدم شرکت در تشکل های صنعتی حرفه ای و فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، به استمرار ساخت نابرابر کمک می رساند. به دلیل نگاه متفاوت بین دوجنس، فرصتهای اجتماعی و شغلی ،کمتر با توجه به شایستگی های به افراد و فارغ از جنسیتشان اعطا گشته است، همچنان شاهد تبعیض های جنسیتی در اشتغال هستیم.


      با گسترش فرصت های شغلی برای زنان سطح فرهنگ و آموزش جامعه ارتقاء می یابد. زنان درآمد مستقل کسب می کنند و وضعیت بهداشت، سلامت و تغذیه خانواده بهبود می یابد. پس موفقیت زنان کارآفرین در جوامع سبب ایجاد سود اقتصادی می شود و منافع اجتماعی و فرهنگی نیز ایجاد می کند.حتی امروزه میزان حضور زنان در بازار کسب وکار و مشارکت آن ها در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی به یکی از فاکتور های مهم رشد و توسعه انسانی تبدیل شده است. از این جهت که فعالیت اقتصادی زنان با فقر و رفاه اجتماعی رابطه مستقیم دارد. روشن است که شرط راه اندازی فعالیت های کارآفرینانه توسط زنان، بررسی دقیق ابعاد مؤثر بر فرایند اشتغال و کارآفرینی است و مطالعات راهبردی در این زمینه لازم می باشد.

      میزان بهره گیری منابع انسانی از فرصت های مناسب توسعه همواره به عنوان یکی از شاخص های بنیادی توسعه انسانی مطرح می باشد، فرصت هایی که می بایست زمینه مشارکت عادلانه همه اقشار و گروه های جامعه را فراهم ساخته و از مزایای اجتماعی و اقتصادی آن بهره مند سازد.