X
   
 
    • خلق ارزش بهتر است یا خلق ثروت؟!
      نویسنده: اکبر هاشمی
      ناشر: منبع: هفته نامه شنبه
      چکیده
      اینگونه که اوضاع پیش می رود شاید چند صباحی دیگر در کتاب های درسی به جای سوال نخ نما و عمیق علم بهتر است یا ثروت خواهند نوشت خلق ارزش بهتر است یا خلق ثروت؟ قرار ما بر این نبود تبدیل شویم به دستگاه پول شمار جف بزوس و ایلان ماسک، زاکربرگ یا هر کار آفرین دیگر.

      امروز ایلان ماسک ثروتش این مقدار از جف بیشتر شد یا زاکربرگ نزدیک شد به … ابتدا این انتقاد را به خودم و خودمان در مجموعه رسانه ای شنبه وارد می کنم و بعد به دیگران. اگرچه هر استارت‌آپ یا شرکت فن آورانه، بنگاه اقتصادی است که در نهایت عملکردش بایستی منتهی بر سودآوری شود و انتهای هر خلق ارزش موفقی نیز به سودآوری منتهی خواهد شد. اما باید بیش از قبل آگاه باشیم این توصیه اخلاقی نیست، بیزنس مدل شرکت‌های استارت‌آپی مبتنی بر خلق ارزش است.


      اگر چه ته ذهن هر کارآفرینی موفقیت و ثروت مترداف هم هستند اما هیچ فاندر استارت‌آپی ایده اش را براساس پول روی پول گذاشتن صرف بنا نمی‌کند. مبنا براین است از طریق راه‌اندازی یک استارت‌آپ مشکلی از مشکلات شهروندان جامعه جهانی حل شود. زندگی برمردم زمین آسان‌تر شود. برهمین اساس هم برخلاف کسب‌وکارهای دیگر برای بنیانگذاران، تیم و سرمایه‌گذاران استارت‌آپی آنچه اهمیت دارد رشد است نه سود.


      رشد یعنی جذب مشتری یا مخاطب و کاستن از مشکلات و الام آنها و گسترش مقایس‌پذیر و سریع مشتریان جدید و بیشمار. بیایید به زندگی زاکربرگ نگاه کنید، زمانی که او در خوابگاه ایده فیس‌بوک را در سر می‌پروراند. ذهن برخی از جوانان ایرانی شاید اینگونه تصور کنند « باید یک استارت‌آپ راه بندازم خیلی پول دربیاره. باهاش ماشین مدل … بخرم. یک ویلا مدرن و شیک هم توی … یک خونه هم … و…» با این تفکر نه زاکربرگ جوان، موفق می‌شد فیس‌بوک را راه بیندازد و نه جوان ایرانی می‌تواند موفقیت بزرگی داشته باشد.


      زاکر برگ پیش از راه‌اندازی فیس بوک با یک مشکل شخصی دست و پنجه نرم می‌کرد. می‌خواست مشکل و ‌مسئله‌ای را که با آن درگیر بود حل کند، مشکل چه بود؟ او ‌به دلیل خجالتی بودن نمی‌توانست با جنس مخالف ارتباط دوستانه رودرو برقرار کند. ایده اولیه‌اش پیدا کردن غیر مستقیم و بدون مواجه حضوری، دوست‌یابی آنلاین بود. وقتی خودش استفاده کرد هم‌خوابگاهی‌هایش خوششان آمد.


      و دیگر جوانان خوابگاه‌های آمریکا هم استقبال کردند. او مجبور شد برای تجاری‌سازی این استارت‌آپ کوچک از هارواد راهی سیلیکون ولی شود. در همان چند سال اول وقتی میلیون‌ها مخاطب برای استفاده از این پلتفرم به آن هجوم آوردند به تبع آن میلیون‌ها دلار نیز به سمت او‌ سرازیر شد. در سال ۱۳۹۴در خبرها خواندیم که او تصمیم گرفته ۹۹ درصد از ثروت ۴۵ میلیارد دلاری‌اش را به خیریه‌ها ببخشد.


      یک درصد ثروت باقی مانده آن روز؛ امروز در سال ۲۰۲۱ چندین برابر ۹۹ درصدی است که تصمیم داشت ببخشد. خلق ارزش مقدم بر خلق ثروت و به‌عنوان یک اصل الزامی و حیاتی هر شرکت استارت‌آپی است. برهم زدن این تقدم و‌ تاخر به معنی نابودی یک استارت‌‌آپ است. تمرکز روی اعداد اگر چه از نظر ارزش خبری در رسانه‌ها امری منطقی است اما نباید از چشم دور بداریم که ایلان ماسک در این یک دهه چه چیزهایی را خلق کرده.


      ایضا آقایان بیل گیتس، جابز، بیزوس، جک ما و… که منجر به خلق ثروت هم شده‌اند. حرف آخر: عدم ذکر دلایل موفقیت کارآفرینان در جامعه ضدکارآفرینی ایران که بیش از ۶۰ درصد مردمش از طریق دلالی امرار معاش می‌کنند «معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون: ۶۳ درصد درآمد افراد از محل کار و فعالیت نیست بلکه از خرید و فروش مستغلات، سود حساب بانکی و خرید و فروش سکه و ارز است» باعث ایجاد یک فرهنگ و تفکر انحرافی خواهد شد که به واسطه آن سیلی از جوانان با هدف ثروت اندوزی وارد اکوسیستمی استارت‌آپی خواهند شد که شانس موفقیت در آن ۱۰ درصد؛ در کشورهای پیش‌رفته و در ایران، سه تا پنج درصد است.


      از طرفی کارآفرینان موفق نیز در جریان مسابقه چه کسی ثروتمندتر است؟ با فراموشی خلق ارزش بیشتر؛ تبدیل می‌شوند به عمله یا کارمند پول‌سازی کسانی که فقط رویای ثروت‌مند شدن دارند، رویاسازانی تماشاگر و بدون عمل که کارشان کف زدن و‌ جو‌ دادن است. خلق ارزش،خلق ارزش،خلق ارزش، چون ۹۰ آید صد هم پیش ماست.