آمریکاییها که قدرت نظامی، امنیتی و اقتصاد چین را بزرگترین تهدید برای خود میپنداشتند، هرگز گمان نمیبردند باید در داخل اتاقهای کاخسفید با چینیها دوئل کنند. غافل بودند از اینکه چینیها هم میتوانند به مغز و قلب نوجوانان آنها نفوذ کنند.
اسب تروایی که به چین فرستاده بودند، حالا سر از کشور خودشان درآورده بود؛ تروایی به نام «تیکتاک».
چین کمونیست وقتی با پدیده استارتاپها مواجه شد، میدانست که نمیتواند با این پدیده جهانی مقابله کند؛ چراکه هر مواجهه انفعالی و فیلترینگ محض با شکست روبهرو خواهد شد. سیاستمداران چینی در مورد پدیده شگرف،مترقی، جهانی و غیر قابل بازدارنده استارتاپها دو راه پیش رو داشتند؛ نگاه فرصتمحور که معتقد بود استارتاپها با مدیریت، کنترل، قانونگذاری درست و اصولی میتوانند تبدیل به فرصتی بزرگ و تاریخی شوند و نگاه تهدیدمحور، انفعالی و امنیتی که حاملان آن عمدتا وفاداران ملتحم از تفکرات سنتی کمونیستی بودند، میپنداشتند استارتاپها ساخته و پرداخته دشمن و صرفا برای نفوذ کاربرد دارند و بایستی از بین بروند یا به شدت منکوب و فیلتر شوند. آنها به دنبال پاککردن صورت مسئلهای بودند که پاکشدنی نبود. با هر برخورد سرکوبگرانه استارتاپها بسان ققنوس از جایی و به شکل دیگری بروز و ظهور پیدا میکردند. حاکمان و سیاستمداران نواندیش چینی که بهخوبی میدانستند پشتکردن به ترند جهانی استارتاپها یعنی محرومکردن کشورشان از مواهب تکنولوژی است، در دو راهی بزرگ باز کردن درها و توسعه مدرن یا انتخاب چینی با دیوارهای بلند تکنولوژیک، چین را از دام کرهشمالیشدن رها کردند.
در تصمیمی تاریخی و بزرگ به جای ساخت دیوار جدید، اینبار فرش قرمز را پیش پای استارتاپهای بزرگ و کوچک خارجی پهن کردند تا از ظرفیت آنها برای توسعه بیشتر اقتصاد و بسط هژمونی قدرتشان سود ببرند. این تنها تصمیم خردورزانه چینیها نبود. هندیها هم همین سیاست را در پیش گرفتند اما مدل اجرای ۲ کشور به گونهای بود که چین موفقتر از هند عمل کرد.
در هند فرش قرمز پهن شد اما نتیجه این شد که شرکتهای بزرگ استارتاپی آمریکایی بازار هند را کاملا قبضه کردند. به این دلیل که دولت هند بدون برنامهریزی و وضع قوانین لازم، این اجازه را به شرکتهای آمریکایی داد تا با بهدستآوردن سهام مطلق شرکتهای هندی و ادغام آنها، عملا رقبای هندی را به صورت کامل از میدان به در کنند. حالا آمریکاییها در اقتصاد دیجیتال هند یکهتاز بازار هستند.
چینیها اگر چه برای آمریکاییها و شرکتهای چندملیتی فرش قرمز پهن کردند و بلافاصله شاهد حضور غولهای تکنولوژی در چین بودیم مثل مایکروسافت، اپل، فیسبوک، آمازون، واتساپ و… اما آنها برخلاف مسئولان هندی شروع به وضع قوانین و شیوهنامههایی کردند که در نهایت اکثریت سهام شرکتها در اختیار کارآفرینان چینی باشد. جذب سرمایه قابل توجه از آمریکا و غرب، انتقال تجربه،دانش و تکنولوژی به کارآفرینان چینی و کنترل شرکتها توسط سهامداران چینی از اهداف استراتژیک آنها بود.
همین امر باعث شد استارتاپهایی مثل ویچت، علیبابا، بایدو و… آنقدر بزرگ شوند که دولت چین بعد از چند سال به محدود و فیلترکردن اپلیکیشن یا وبسایتهای مشابه اقدام کند.
این امر پس از جذب سرمایه خارجی و انتقال تجربه، دانش، تکنولوژی غربی، مدیریت و بزرگشدن استارتاپهای چینی و پاسخگویی به کاربران انبوه روی داد نه همان ابتدا.
سیاستگذاری، رگولاتوری، حمایت از سرمایه خارجی، استفاده از تجربه و دانش غربیها نهتنها فرصتی بزرگ در داخل چین فراهم آورد، حتی توانستند پابهپای استارتاپهای بزرگ جهانی و آمریکایی رقابت کنند و بخشی از بازارهای دیگر کشورها را نیز به دست بیاورند.
اگر به نقشه جهان نگاه کنیم، نیمکره غربی در اختیار و سیطره آمازون آمریکایی است و نیمی دیگر علیبابای چینی صاحب مطلق بازار خردهفروشی آنلاین است. عملکرد کارآفرینان و سیاستمداران چینی آنقدر هوشمندانه بود که آمریکاییها هرگز گمان نمیبردند کار به جایی برسد رئیسجمهورشان به خاطر ترس از یک استارتاپ چینی، تاریخ مدنیت، دموکراسی و آزادی را در کشوری که مهد فرصتهاست، زیر پا بگذارد و در تصمیمی شتابزده فرمان دهد یا تیکتاک چینی باید از آمریکا برود یا اینکه سهامش را به شرکتهای آمریکایی واگذار کند.
تیکتاکی که با دانش و سرمایه خود آمریکاییها شکل گرفت، سرانجام بلای جانشان شد. نگاه کنید به ترکیب سهامداران تیکتاک، بخشی از مالکیت و سرمایه آن متعلق به سرمایهگذاران آمریکایی است. ۱۰۰ میلیون نوجوان وجوان آمریکایی ترجیح میدهند به جای اینستاگرام، از تیکتاک استفاده کنند. ترامپ، رئیس جمهور آمریکا شبها وقتی به رختخواب میرود، در گوشی همراهش نظارهگر سیر رشد تیکتاک و حضور بیشمار نوجوانان آمریکایی در اپلیکیشن چینی است. چینیهای چشمبادامی بدون موشک و عملیاتهای پرهزینه و ریسکپذیر به رختخواب رئیس جمهور آمریکا نفوذ کردهاند.
تیکتاک، نماد جدیدی از جنگی تکنولوژیک و استارتاپی است.
با نگاه به تجربه چین و هند وقت آن رسیده تا مسئولان محترم کشورمان و تصمیمسازان در دیدگاههای خود به استارتاپهای ایرانی تجدیدنظر کنند و دست از نامهربانی و عدم اعتماد به جوانان کشورشان بردارند و با سیاستگذاری و خردورزی صحیح، راه را برای توسعه استارتاپهای ایرانی باز کنند. ما برای توسعه نیازمند سرمایه هوشمند خارجی، دانش و انتقال تجربه آنان هستیم. استارتاپهای بزرگ ایرانی با قوانین نادرست و نگاههای نامهربان و تهدیدمحور، محدود شدهاند تا مبادا بزرگ شوند و انحصارشان برای اقتصاد غیرشفاف، دلالپرور، دولتی و فسادزده مشکل ایجاد کند! این تصمیمات در حالی دستوپای استارتاپهای ایرانی را بسته و رشد آنها را محدود کرده است که بازارهای کشورهای هممرز به مرور توسط آمریکاییها فتح خواهد شد. ما هزینه سنگینی در کشورهای افغانستان، سوریه، عراق، یمن، سودان، لبنان و… پرداخت کردهایم. اگر چه روزبهروز از تعداد نیروهای نظامی خارجی در این کشورها کاسته میشود، اما به مرور حضور استارتاپهای خارجی و در رأس آنها آمریکاییها در منطقه و کشورهای هممرز و همسایه ایران پررنگ و پررنگتر میشود.
حرف آخر
هنوز روزنههای امید برای موفقیت استارتاپهای ایرانی در ایران و جهان وجود دارد. هنوز بازارهای عراق، سوریه، افغانستان، لبنان و… کامل فتح نشدهاند و امکان موفقیت استارتاپهای ایرانی وجود دارد.
اگر همین حالا تصمیم بگیریم که شرکتهای بزرگ استارتاپی ایران برای توسعه به کشورهای منطقه بروند، شاید امیدی باشد، اما یکسال بعد دیگر کار از کار گذشته است. تاریخ و نسلهای آینده در مورد خدمت یا خیانت ما قضاوت خواهند کرد؛ چرا که امروز، زمان تصمیمگیری است.
آیا استارتاپها فرصتی بزرگ هستند یا باید آنها را بهعنوان یک تهدید، مهار و از توسعه باز داشت؟
تصمیم و خواست بخش قابلتوجهی از فعالان استارتاپی ایران توسعه همهجانبه اکوسیستم استارتاپی ایران در داخل و خارج از مرزهاست.
باید منتظر ماند و دید مسئولان محترم و تصمیمسازان در این مقطع تاریخی چه تصمیمی میگیرند. آنها اجازه خواهند داد تا استارتاپهای آمریکایی، چینی و اسرائیلی بازار کشورهای همسایه را اشغال و تا مرزهای ایران پیش بیایند یا با حمایت از استارتاپهای ایرانی، زمینه را فراهم خواهند کرد که استارتاپهای وطنی بسان تیکتاک تا قلب کاخ سفید نفوذ کنند.